English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (953 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mutatis mutandis U عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
verbalism U عبارت بی معنی پرحرفی
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
signifying U معنی دادن معنی بخشیدن
signify U معنی دادن معنی بخشیدن
signifies U معنی دادن معنی بخشیدن
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
branch U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
branches U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
operates U کل زمان لازم برای انجام یک کار
operated U کل زمان لازم برای انجام یک کار
operate U کل زمان لازم برای انجام یک کار
austempering U تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
res ipsa loquitur U این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
aircraft role equipment U تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
cycle time U مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
add U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adds U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adding U زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
duration U براوردی از زمان لازم جهت انجام یک فعالیت
IF statement U عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
IF statement U عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
unmodified instruction U دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
size U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
sizes U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
revolutionised U تغییرات اساسی دادن
revolutionized U تغییرات اساسی دادن
innovate U تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovated U تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovates U تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionises U تغییرات اساسی دادن
revolutionising U تغییرات اساسی دادن
innovating U تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionize U تغییرات اساسی دادن
revolutionizing U تغییرات اساسی دادن
revolutionizes U تغییرات اساسی دادن
languages U دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
language U دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
jcl U دستوری که مشخصات را شرح میدهد و نیز منابع لازم برای انجام کار توسط کامپیوتر
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
reshuffling U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed U چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
purported U معنی دادن
intending U معنی دادن
intends U معنی دادن
purports U معنی دادن
purporting U معنی دادن
intend U معنی دادن
to bear a meaning U معنی دادن
purport U معنی دادن
universal U مدار مجتمع مجزا که تمام عملیات سری به موازی و واسط را انجام میدهد که بین کامپیوتر و خط وط ارسال لازم است
meaner U معنی دادن میانگین
mean U معدل معنی دادن
meanest U معدل معنی دادن
mean U معنی دادن میانگین
intimating U معنی دادن گفتن
intimates U معنی دادن گفتن
intimate U معنی دادن گفتن
meanest U معنی دادن میانگین
meaner U معدل معنی دادن
intimated U معنی دادن گفتن
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
denoted U علامت بودن معنی دادن
denotes U علامت بودن معنی دادن
denote U علامت بودن معنی دادن
To make the necessary arrangements. U ترتیبات لازم را دادن
good offices U عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
operation U عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
naive user U شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
latinate U لاتینی
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
latine U بزبان لاتینی
latinize U لاتینی کردن
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
textualism U اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
latinism U تعبیر یا اصطلاح لاتینی
completed U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
complete U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completes U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completing U عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
algebra U ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
ad U حرف اضافه لاتینی بمعنی
ads U حرف اضافه لاتینی بمعنی
overexpose U بیش از اندازه لازم در معرض نورو غیره قرار دادن
zero compression U روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
orbital injection U دادن سرعت لازم برای چرخش دور یک مدار به سفینه فضایی
search and replace U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
abs U پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
latinity U شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
acceptation U قبول معنی عرف معنی مصطلح
AC U و نیز پسوندی است لاتینی یا یونانی معادل -ieمانند
effectuate U انجام دادن صورت دادن
incremental computer U وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
fulfil U انجام دادن
actualise [British] U انجام دادن
fulfills U انجام دادن
pay U انجام دادن
to bring to effect U انجام دادن
administer انجام دادن
fulfilled U انجام دادن
performs U انجام دادن
make a reality U انجام دادن
fulfilling U انجام دادن
char U انجام دادن
fulfils U انجام دادن
implement U انجام دادن
put ineffect U انجام دادن
make something happen U انجام دادن
carry into effect U انجام دادن
to do a thing the right way U انجام دادن
chars U انجام دادن
bring into being U انجام دادن
put into practice U انجام دادن
fulfill [American] U انجام دادن
to carry into execution U انجام دادن
charring U انجام دادن
to carry through U انجام دادن
actualize U انجام دادن
accomplish U انجام دادن
bring inbeing U انجام دادن
carry out U انجام دادن
execute U انجام دادن
carry ineffect U انجام دادن
put into effect U انجام دادن
fulfill U انجام دادن
put on U انجام دادن
coverings U انجام دادن
effect U انجام دادن
covers U انجام دادن
do up U انجام دادن
to make good U انجام دادن
effected U انجام دادن
effecting U انجام دادن
accomplishing U انجام دادن
accomplishes U انجام دادن
accomplish U انجام دادن
parform U انجام دادن
fulfit U انجام دادن
furnishing U انجام دادن
furnishes U انجام دادن
furnish U انجام دادن
chare U انجام دادن
to go through U انجام دادن
carry out U انجام دادن
make out <idiom> U انجام دادن
implemented U انجام دادن
stand to U انجام دادن
implements U انجام دادن
to bring to an issve U انجام دادن
paying U انجام دادن
performed U انجام دادن
perform U انجام دادن
implement U انجام دادن
implementing U انجام دادن
go through U انجام دادن
to put through U انجام دادن
to follow out U انجام دادن
put inpractice U انجام دادن
pays U انجام دادن
cover U انجام دادن
lurk U در خفا انجام دادن
redo U دوباره انجام دادن
redid U دوباره انجام دادن
overdid U بیش از حد انجام دادن
redoes U دوباره انجام دادن
redoing U دوباره انجام دادن
redone U دوباره انجام دادن
solemnize U باتشریفات انجام دادن
serve U خدمت انجام دادن
served U خدمت انجام دادن
serves U خدمت انجام دادن
dash U بسرعت انجام دادن
dashed U بسرعت انجام دادن
dashes U بسرعت انجام دادن
to bring through U خوب انجام دادن
to a one's object U مقصودخودرا انجام دادن
lurked U در خفا انجام دادن
lurking U در خفا انجام دادن
lurks U در خفا انجام دادن
manipulate U با دست انجام دادن
To carry out to the letter . To do something very meticulously . U موبه مو انجام دادن
overdo U بیش از حد انجام دادن
overdoes U بیش از حد انجام دادن
Recent search history Forum search
1frangible
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1معنی لغت overfit
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1FIRST Team Number
1tink and grow rich
1incentive
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com